گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تاریخ تمدن - عصر ناپلئون
فصل هفدهم
II - معماری


در نبرد شیوه های معماری، ستونهای مرمرین در پشتیبانی از موج سبک معماری کلاسیک در برابر چین و شکنهای سبک گوتیک سهمی مؤثر داشت. هزاران ستون به سبکهای دوریک، یونیک، و کورنتی به وجود آمد تا کوششهای ذوقی والپول وبکفرد را برای نوسازی و بازسازی طاقهای نوک تیز و باروهای برجدار خنثی سازند- طاقها و باروهایی که تا آن اندازه برای شهسواران و قدیسین قرون وسطی عزیز و گرامی می نمود. حتی در بناهای غیرمذهبی، ستونها پیش بردند. سر ویلیام چیمبرز وقتی در حدود سال 1775 عمارت سامرست هاوس را بنا نهاد اثری از کار درآمد که به پارتنون گسترده ای شباهت داشت. بسیاری از عمارتهای ییلاقی بنا شده در املاک توانگران در خارج از شهرها نظیر مجموعه ای از ستونهای یونانی است که یک کاخ رومی را حفاظت می کند. عمارت مجلل واقع در پارک اشریج که بین سالهای 1806 تا 1813 توسط جیمز وایات بنا شده است نمونة باشکوه و جالبی از این نوع معماری است. در سال 1792 شخصی که فرزند یک بنا بود و بعدها به سرجان سون مشهور گردید به احداث مجدد بنای بانگ انگلستان آغاز کرد- بنایی که در قسمت جلو آن رواقی به سبک معماری کورنتی قرار داشت و به صورت مجموعة تلفیقی از طاق نصرت قسطنطین با معبد خورشید یا ماه بود.
احیای سبک معماری گوتیک که با بنای معروف به سترابری هیل (تپة توت فرنگی) توسط

هوراس والپول (1748 – 1773) آغاز شد نتوانست خود را در برابر هجوم بهمن آسای ستونها، گنبدها و آرایشهای سنتوری بالای پنجره ها حفظ کند. ویلیام بکفرد، قهرمان رمانتیک این جذبة قرون وسطایی بود. پدرش مردی توانگر بود که دوبار به مقام شهرداری لندن رسید. دورة تحصیلاتی گسترده تر از آنچه تحملش را داشت گذراند: دروسی در پیانو از موتسارت جوان فرا گرفت؛ تعلیمات معماری را از سر ویلیام چمبرز فرا گرفت؛ و تاریخ را در طی مسافرت گسترده و طولانی در کشورهای قارة اروپا آموخت. وقتی در لوزان بود کتابخانة متعلق به ادوارد گیبن1 را خریداری کرد. بعد از از سرگذراندن رسواییهای جنسی که درآن پای هر دو جنس به میان کشیده شده بود سرانجام با لیدی مارگارت گوردن ازدواج کرد، و این زن وقتی می خواست نخستین کودک خود را به دنیا آورد چشم از جهان فروبست. در این اثنا بکفرد داستان واثق را نوشت که از قویترین داستانهای اسرار آمیز بر پایة ماجراهایی در مشرق زمین به شمار می آید و در آن، موج سبک رمانتیسم در اوج بود. این داستان به زبانهای انگلیسی و فرانسه (در سالهای 1786- 1787) انتشار یافت و بایرن آن را بسیار ستود. بکفرد با مساعدت وایات در سال 1796 به ساختن کلیسایی به سبک گوتیک در املاک خود در فونت هیل واقع در ناحیة ویلتشر پرداخت. وقتی کلیسا آماده شد درون آن را با نفایس هنری و کتابهایی چند انباشت و از سال 1807 تا 1822 در آن معتکف شد و به حال انزوا زندگی کرد. آنگاه از انزوا به در آمده آن بنا را فروخت و اندک زمانی بعد که بنا فروریخت معلوم شد در ساختمان و طرح آن چه خطاهای اساسی رفته است. بکفرد در هشتادو پنج سالگی، به سال 1844، در شهر باث درگذشت. جان هاپنر در حدود سال 1800 تصویری هنرمندانه و با روحیه ای حاکی از همدردی و همدلی با بکفرد از او ترسیم کرده است که مردی را با روحیه ای شاعرانه، رازوری، و سرشار از شفقت انسانی نمودار می سازد.
جان نش با افزودن اندکی از نشاط و جلوه گریهای سبک روکوکو توانست تا اندازه ای از سنگینی و افسردگی سبک معماری انگلیسی بکاهد. وی در حالی که از همکاری نزدیک هامفری رپتن که در رشتة محوطه آرایی تخصص داشت، برخوردار بود، یک رشته بناهای مجلل ییلاقی در املاک توانگران احداث کرد که در آن کلبه ها، آلاچیقها و جایگاههای نگهداری و بهره برداری از حیوانات شیرده به سبکهای فرانسوی، هندی و چینی پراکنده بود. این نوع بناها موجب مسرت خاطر نجبا و توانگرانی می شد که از یکنواختی عمارتشان خسته شده بودند. از این راه بود که نش ثروتی اندوخت و تحت حمایت و مورد تفقد ولیعهد پرخرج و هوسباز قرار گرفت. در سال 1811، نش مأمور شد حدود یک کیلومتر و نیم از «ریجنت ستریت» [از خیابانهای مشهور لندن] را نوسازی کند. این قسمت از کارلتون هاوس ریجنت شروع می شد و با قوسی بزرگ

1. مؤلف اثر مشهور «انحطاط و سقوط امپراطوری روم».

به روستای حومة شهر می پیوست. نش مسیر خیابان را با احداث هلالها، ایوانهای بهارخواب و مهتابیها متنوع ساخت؛ و همچنین در طول مسیر، جابه جا فضاهای گشاده ای که به چمن و درختان بین مجموعه های ساختمانی آراسته بود تعبیه کرد. از ستونهای به سبک یونیک برای زیباتر جلوه دادن قوس بزرگ خیابان بهره جست. (از آن زمان تا کنون، قسمت زیادی از آنچه نش ساخته بود خراب شده تا به جای فضاهای سبز، عمارتهایی احداث گردد.) این اقدام و طرح جالب نش، کوشش چشمگیر و بدیعی در شهرسازی بود، ولی هزینة گزاف آن برای ملتی که به زجر گرسنگی کشیدن تن در داده بود تا بتواند ناپلئون را شکست دهد، طاقت فرسا می نمود.
با همة این احوال، نایب السلطنه که از کار نش خیلی خوشش آمده بود بار دیگر او را مأمور کرد عمارت کلاه فرنگی را در شهر ساحلی برایتن نوسازی کند. این محل مورد توجه مخصوص و تفرجگاه مورد نظر شاهزاده و دوستانش بود. نش با هزینه ای به میزان 000’160 لیره این کار را بین سالهای 1815 تا 1823 به انجام رسانید. کلاه فرنگی را به سبک معماری هندی – مغربی از نو ساخت و ترکیبی بود از گنبدهای شبیه خیمه و خرگاه که در دو طرف آن مناره هایی قرار داشت. تالار ضیافت کلاه فرنگی با سقفی محدب و با تزیینات چینی آراسته شد که از جمله چلچراغهایی به شکل نیلوفر آبی و اژدها بود و برای ساختن آنها 290’4 لیره مصرف شده بود. اولین تأثیری که این بنا بر بیننده می گذاشت ناشی از نگریستن بر اثری پرشکوه و جلال ولی عجیب و غریب بود؛ ولی وقتی بیننده به داوری نهایی می نشست افراط در تزیینات و آن مخارج بیهوده را محکوم می شناخت.
در سال 1820، نایب السلطنه به عنوان جورج چهارم بر تخت نشست. اندکی بعد، نش را مأمور ساخت ساختمان باکینگم هاوس را به صورت یک قصر سلطنتی درآورد. در حالی که کشور به دنبال پیروزی بر ناپلئون و در نتیجة جنگهای چند ساله به ورطة تنگدستی و ورشکستگی نزدیک می شد، نش به کار خود ادامه داد و از صرف مخارج دریغ نکرد تا آنکه پادشاه ولخرج و مسرف و بی خاصیت به سال 1830 در گذشت. آنگاه معمار پرتظاهر توسط دولت جدید احضار شده تا آن همه مخارج گزاف را توجیه کند و همچنین دربارة ایرادهایی که از نظر فنی بر ساختمان گرفته می شد توضیح دهد. تا آن زمان، انگلستان بندرت تا آن حد مجلل و درخشان و تا آن اندازه فقیر گشته بود.